👌تفسیر قرآن کریم

🔴سوره انبیاء

🔴بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏

👌ادامه تفسیر سوره انبیاء

🔹ما ءَامَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ(6)
🔹و مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِى إِلَیهِْمْ فَسَْلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(7)
🔹و مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَ مَا کاَنُواْ خَلِدِینَ(8)
🔹ثمُ‏َّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَ مَن نَّشَاءُ وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ(9)
🔹لقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلَا تَعْقِلُونَ(10)
🔹و کَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کاَنَتْ ظَالِمَةً وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِینَ(11)
🔴منظور در اینجا هلاکت قوم است نه قریه که منظور از قریه اهل قریه است ... که قوم را جایگزین آنها کرد أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِینَ ...
🔴منظور از قصمنا در هم کوبیدن همراه شکستن است ...
🔴کلمه" قصم"، در اصل به معناى شکستن است، مى‏گویند:
" قصم ظهره- پشتش را شکست"، ولى به طور کنایه در هلاکت هم استعمال مى‏شود
( المیزان )
https://eitaa.com/joinchat/2083389522C1462cf0d12

👌تفسیر قرآن کریم

🔴سوره انبیاء

🔴بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏

👌ادامه تفسیر سوره انبیاء

🔴قالَ رَبىّ‏ِ یَعْلَمُ الْقَوْلَ فىِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(4)
بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلَمِ بَلِ افْترََئهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بَِایَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ(5)

🔹 حکایت سخنان کفار است که چگونه افترا و تکذیب به آن جناب را درجه به درجه شدت مى‏دادند، اول گفتند: سخنان وى خوابهاى پریشان است که دیده و آن را نبوت خود پنداشته و کتاب آسمانیش گمان کرده، پس کار او و معلوماتش حتى از سحر هم بى‏ارزش‏تر است، (براى اینکه سحر هر چه باشد علمى است و قواعدى دارد)
سپس افتراى خود را ترقى داده، گفتند: بلکه خواب پریشان هم نیست، چون در خواب پریشان صاحبش عمدا دروغ نگفته، بلکه چند رقم رؤیا دیده وقتى بیدار شده از هر یک چیزى به یادش مانده، و با گوشه‏هاى دیگر هم رؤیایش مخلوط شده، ولى این افترا مى‏بندد، و معلوم است که افترا مستلزم تعمد است.

🔹 آن گاه مطلب را ترقى بیشترى داده گفتند:" بلکه او شاعر است" و این از جهتى دیگر از تهمت قبلى سنگین‏تر است، چون کسى که به کسى افترا مى‏بندد، فکر مى‏کند که چه افترایى ببندم، ولى شاعر بدون هیچ تدبر هر چه به نظرش مى‏رسد مى‏گوید، و به هر تعبیر که از نظر فن شاعرى خوشش آید تعبیر مى‏کند، و چه بسا که شاعرى ضروریات را هم انکار کند، و یا علنا بر باطلى اصرار ورزد، و چه بسا راستى را تکذیب و دروغى را تصدیق کند.(المیزان )

🔹 اضغاث احلام یعنی فلّه ای ...
🔹 خواب خود مدرسه درس است ... بسیاری از مسائل را در خواب حل می کنند .
🔹 پرخوری و بد خوری ودیر خوابی خود مانع کسب معرفت در خواب می شود .

http://seyedalishojaie.blog.ir/

👌تفسیر قرآن کریم

🔴سوره انبیاء

🔴بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏

🔴 اقْترََبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فىِ غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ(1)

🔹- برخی دین را به بازی گرفته اند مثل اینکه بت را هرچند خود نمی پرستند ولی آنرا برای بت پرستان میتراشند و با آن تجارت می کنند .
🔹- برخی دینشان بازی کردن است مثل اینکه از صبح تا شب فقط به فکر برنامه ریزی برای ورزش و بازی خود است، انسان برای بازی خلق نشده است بلکه برای مهمتر از آن خلق شده است .
🔹- عده ای هم" عن الغو معرضون اند " یعنی خود اعراض می کنند و خود را در معرض لغو قرار نمی دهند  و هم "  رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ " یعنی در معرض قرار می گیرند ولی به لغو نمی افتند.
🔹- اکثری مردم جهان" اتخذو دینهم لهوا و لعبا " می باشند .
🔹- چون مهمترین کار در قیامت حساب وکتاب است از قیامت به حساب نام برده است .
🔹- کلمه" اقتراب" از باب افتعال و از ماده" قرب" است که هر دو به یک معناى است چیزى که هست اقتراب بلیغ‏تر از قرب است چون به خاطر زیادى حروفى که از آن تشکیل یافته عنایت بیشترى به نزدیکى و قرب را افاده مى‏کند . ( المیزان )
🔹- سوره های مکی گاهی از توحید و .... شروع و به معاد ختم می شود و گاهی برعکس مانند این سوره .
🔹- در این سوره سه مرتبه از اقتراب معاد سخن آمده که نشان از اهمیت آن و نقش آن در مسائل تربیتی جوامع بشری است .
🔹- مجهول بودن معاد و زمان مرگ خود از لحاظ تربیتی سازنده است که خود نعمتی الهی است .
🔹- گاهی دیگری به شما نزدیک میشود یعنی منتها و هدف به شما می رسد که آیات محل بحث اینگونه است همانگونه که در سوره قمر نیز اینگونه بوده که می فرماید " اقترب القمر ... "

🔴سوره انبیاء

🔴بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏
🔴 اقْترََبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فىِ غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ(1)

🔹برخی دین را به بازی گرفته اند مثل اینکه بت را هرچند خود نمی پرستند ولی آنرا برای بت پرستان میتراشند و با آن تجارت می کنند .
🔹برخی دینشان بازی کردن است مثل اینکه از صبح تا شب فقط به فکر برنامه ریزی برای ورزش و بازی خود است، انسان برای بازی خلق نشده است بلکه برای مهمتر از آن خلق شده است .
🔹اکثری مردم جهان" اتخذو دینهم لهوا و لعبا " می باشند .
🔹چون مهمترین کار در قیامت حساب وکتاب است از قیامت به حساب نام برده است .
🔹 کلمه" اقتراب" از باب افتعال و از ماده" قرب" است که هر دو به یک معناى است چیزى که هست اقتراب بلیغ‏تر از قرب است چون به خاطر زیادى حروفى که از آن تشکیل یافته عنایت بیشترى به نزدیکى و قرب را افاده مى‏کند . ( المیزان )

🔸ادامه تفسیر سوره ملک ...

🔸بنام خدا

🔴وَ أَسِرُّواْ قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُواْ بِهِ  إِنَّهُ عَلِیمُ  بِذَاتِ الصُّدُورِ(13)
أَ لَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الخَْبِیرُ(14)
🔹خداوند بهترین نوع خلق را برای مخلوقات خود قرار داده است که اگر بهتر از این را قرار نمی داد یا از روی جهل است، یا عجز و یا بخل و این هرسه غیر ممکن است پس بهترین نوع خلق را برگزیده است به عبارت دیگر التالی باطل والمقدّم مثله .

🔴هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُواْ فىِ مَنَاکِبهَِا وَ کلُُواْ مِن رِّزْقِهِ  وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ(15)
🔹ذلولا : رام و هموار
🔹مهمترین مساله در دنیا بحث اقتصادی و رزق است که خدا همه ابزار دسترسی به آن را در زمین و آسمان قرار دادیم .
🔹فرمود هر ملّتی که رزق خدا را بخورد و به سمت خد ا حرکت کند از فیض الهی بهرمند می شود .
🔹هم والجنه وقد راها ... یعنی عده ای ابناء آخرتند ...

ادامه تفسیر سوره ملک ...

بنام خدا

🔴قَالُواْ بَلىَ‏ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شىَ‏ْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ کَبِیرٍ(9)

🔹اینکه دوزخیان اقرار می کنند بر آمدن پند دهندگان و ردّ آنها علامت این است که قدرت عاقله آنها فعّال است .
-    
🔴وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ(10)

🔹نسمع همان چراغ بیرون است و نعقل که همان چراغ درون است.

🔴فَاعْترََفُواْ بِذَنبهِِمْ فَسُحْقًا لّأَِصْحَابِ السَّعِیرِ(11)
إِنَّ الَّذِینَ یخَْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ(12)

🔹ابتدا مغفرت است و سپس اجر کبیر چراکه در بهشت، گناهان فراموش می شوند وگرنه اگر بیاد انسان باشند بهشت برای بهشتی جهّم می شود .

اندیشه امروز :

اندیشه بیستم :

 

سوارکاری شیطان

 

احتناک تنها یکی از کارهای شیطان است ...

 

احتناک یعنی "افسار زدن" .

 

شیطان با تاکید فراوان فریاد زده است افسار خواهد زد انسانها را در دنیا ...

 

او قول داده در تمام زمانها در دنیا مشغول افسار زدن باشد.

 

ِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلا ( سوره اسراء آیه 62)

 

و اگر نتوانست با افسار زدن رهبری انسان را بعهده بگیرد ...

 

اکر نتوانست انسان را افسار زند ...

 

بیکار نمی نشیند ...

 

ازپشت سرانسان را تعقیب میکند ..

 

این هم نوعی افسار زدن است ..

 

فاتبعه الشیطان ...( سوره اعراف آیه 175)

 

خوشا به سعادت عده قلیلی که نجات یافته اند .

اندیشه نوزدهم :

 

.فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً ( سوره طه آیه 12 )

 

آیا تابحال با خدا "معامله" کرده ای؟؟

معاملات انواعی دارندو هرمعامله ای قائده ای، کالایی، قیمتی، مشتری و خریداری دارد...

در هرمعامله ای "صداقت" حرف اوّل را میزند، صداقت که نباشد ربا میشود، خسران میشود و ....

"دنیا" دار معامله با خدا است، معامله کالی به کالی، انسان تمام وجودش را به بازار معامله با خدا آورده است...


پس باید قیمتش را بداند تا خسران نبیند...


خودت را چند میفروشی ای بنده من ؟؟؟ تا بحال روی خودت قیمت گذاشته ای؟؟؟

میزان برای این قیمت گذاری چیست؟؟؟ تخیّل؟ تصوّر؟ یا تعقّل؟؟

خدا با چه بهایی به خرید تو آمده است؟ آیا تو خود را در بازار خدا به "مزایده" گذاشته ای؟؟

خوب حواست را جمع کن، نکند خودت را به کمتر از "خدا" بفروشی؟؟؟

نکند در معامله خویشتن با خدا دچار "کم فروشی" شوی ؟؟؟

نکند مشتری ات "شیطان" شود؟؟؟

" وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ...( سوره مطففین آیه 1)


و "نماز" دکّان معامله با خداست...


نکند اهل معامله با خدا نباشی، اهل نماز نباشی، اهل نیاز نباشی ...


"اهل بیت علیهم السلام" واسطه اند و این معامله را جوش میدهند...


نکند با امام زمان عج الله این واسطه فیض الهی چون "من" رابطه ای

نداشته باشی ...


"اکنون" زمان معامله با خدا است پس بیا "واسطه" را دریابیم ...


یا بقیّه الله اجرک الله

اندیشه هجدهم :

 

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً ( سوره طه آیه 12 )



"طعام حرام "اوّلین "طعمه شیطان"


آیا تاکنون اندیشیده ایم شیطان کارش را از" کجا "آغاز کرد؟


از "طعام" ...


شیطان خوب نقطه ضعف انسان را می داند...


و خدا هم خوب همان نقطه را هدف میگیرد ...


فرمود حتی نزدیک خوراک نهی شده نشوید ...


معلوم است که حتی نزدیک شدن به "خوراک حرام" هم خطر دارد ...


ولا تقربا هذه الشجره ...


و در جایی دیگر فرمود نزدیک زنا نشوید ...


معلوم است که حتی نزدیک شدن به زنا هم خطر دارد ...


ولا تقرب الزنا ...


و امام حسین علیه السلام فرمودند : بطن های آنان از حرام پر شده بود.


نکند کلام امام علیه السلام در دوران غیبت هم مصداق داشته باشد ...


یا ایها النّاس کلو ما فی الارض حلالا طیّبا و لا تتّبعوا خطوات الشّیطان .


سوره بقره آیه 168

اندیشه هفدهم :

 

فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً ( سوره طه آیه 12 )

حرام خواری زمینه حرامگویی

نکند رزق انسان از حرام باشد ...


که خداوند رزق برخی را از حرام قرار داده است ...


و خداوند حرامخوار را در حدّ حیوان می داند بلکه بدتر ...


می فرماید : اولئک کاالانعام بل هم اذلّ ...


آنکه ورودی اش از حرام است خروجی اش از حرام خواهد بود ...


ممکن است انسان از حرام خواری به حرام گویی مبتلا شود ...


یا ایها الناس کلو ممّا فی الارض حلالا طیّبا ... ( سوره بقره آیه 168)

 

 

اندیشه شانزدهم :

امتحان الهی خود جزای الهی است :

 

 

تبیین رابطه سرفرازی ابراهیم(علیه السلام) در امتحان و جزا بودن آن:


مسئله بهشت و درجات  اگر ﴿إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾ باشد, اگر ﴿وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً﴾باشد، این به عنوان جزا مطرح است؛ اما آزمون چگونه جزاست؟ خود این آزمون قُرب‌آور است، خود این آزمون کمال‌آور است، خود این آزمون انسان را کامل می‌کند. فرمود این جزای ما به ابراهیم بود. یک وقت است می‌فرماید: ﴿إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾, ﴿وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾ که معنای این روشن است یا ﴿وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً﴾ و بعد بفرماید: ﴿وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾ که این هم وضعش روشن است، اما همین که تیغ دست او بود، جدا شد و نبُرید دو بخش بود: همان بخشی که به پهلو خواباند و این تیغ نبرید و هم آن بخشی که به رو خواباند که از قفا ببرد این تیغ نبرید که در این فضا فرمود احسنت! ما این‌طور شما را جزا دادیم؛ یعنی خوب از عهده آزمون برآمدید، خدا هر کسی را امتحان نمی‌کند. غرض این است که همین آزمون الهی جزاست که «بارک الله» خوب امتحان دادی؛ این جزای الهی است، این پاداش الهی است، این «بارک الله» گفتنِ خدا جزای الهی است و مخصوص حضرت ابراهیم هم نبود؛ فرمود هر کس با ما معامله کند ما هم او را در امتحان موفق می‌کنیم، هر کسی با ما بخواهد معامله کند و ﴿جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾ باشد در موقع امتحان ما او را کمک می‌کنیم ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ ٭ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ﴾، بعد ﴿وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ﴾.

 

آیت الله جوادی املی

 

 

اندیشه پانزدهم :

 

 

 

 

جریان دو نوع قضای الهی ( حبوط به زمین و توبه و بازگشت )برای حضرت آدم علیه السلام :

 

خوردن آدم از آن درخت ایجاب کرد، تا قضاء هبوط او، و استقرارش در زمین، و

زندگیش را در آن براند، همان زندگى شقاوت بارى که آن روز وقتى او را از آن

درخت نهى مى‏ کرد، از آن زندگى تحذیرش کرد، و زنهارش داد.

و توبه‏ اى که کرد باعث شد قضایى دیگر، و حکمى دوم، در باره او بکند، و او و ذریه‏ اش را بدین وسیله احترام کند، و با هدایت آنان بسوى عبودیت خود، آب از جوى رفته او را بجوى باز گرداند.

پس قضایى که اول رانده شد، تنها زندگى در زمین بود، ولى با توبه ‏اى که

کرد، خداوند همان زندگى را زندگى طیب، و طاهرى کرد، بنحوى که هدایت

بسوى عبودیت را با آن زندگى ترکیب نموده، یک زندگى خاصى از ترکیب دو

زندگى زمینى و آسمانى فراهم آورد.

این آن نکته‏ ایست که از تکرار او بهبوط در این سوره استفاده میشود، چون

در این سوره، یک بار مى‏ فرماید: (وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ، وَ لَکُمْ

فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ، وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ، گفتیم: همگى بزمین هبوط کنید، در

حالى که بعضى دشمن بعض دیگر هستید، و تا مدتى معین در آن منزل کنید و تمتع ببرید)، بار دوم مى ‏فرماید: (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی

هُدىً، گفتیم همگى از بهشت فرود شوید، پس هر گاه هدایتى از من

بسوى شما آمد، و البته خواهد آمد) الخ.

   منبع :  ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 207

 

 

اندیشه چهاردهم :

 

 

توبه عبد بین دو توبه خدا واقع است‏:

 

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ، فَتابَ عَلَیْهِ ( سوره بقره )

 

 کلمه (تلقى)، بمعناى تلقن است، و تلقن بمعناى گرفتن کلام است، اما با فهم و علم، و این تلقى در باره

آدم، طریقه‏اى بوده که توبه را براى آدم آسان مى‏کرده.

 

از اینجا روشن میشود که توبه دو قسم است، یکى توبه خدا، که عبارتست از برگشتن خدا بسوى عبد،

برحمت، و یکى توبه عبد، که عبارتست از برگشتن بنده بسوى خدا، باستغفار، و دست بردارى از معصیت.

و توبه بنده محفوف و پیچیده به دو توبه از خدا است، و در بین آن دو قرار مى‏گیرد، باین معنا که بنده در هیچ

حالى از احوال، از خداى خود بى نیاز نیست، و اگر بخواهد از لجن‏زار گناه نجات یافته، توبه کند، محتاج به این

است که خدا چنین توفیقى باو بدهد، و اعانت و رحمت خود را شامل حال او بسازد، تا او موفق بتوبه بگردد، و

وقتى موفق بتوبه شد، تازه باز محتاج بیک توبه دیگرى از خداست، و آن این است که باز خدا برحمت و عنایتش

بسوى بنده رجوع کند، و رجوع او را بپذیرد، پس توبه بنده وقتى قبول شود، بین دو توبه از خدا قرار گرفته است،

هم چنان که آیه: (ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا، پس خدا بسوى ایشان توبه آورد، تا ایشان توبه کنند)  بر این معنا

دلالت دارد.

تفسیر المیزان ج 1 ص 205

 

اندیشه سیزدهم :

 

 

چرا شیطان برای آدم در بهشت دیده می شد ؟

 

 

شیطان براى آدم و همسرش دیده می شد، و او را مى‏ دیده‏ اند، و اگر حال آن دونیز نسبت به شیطان، مثل حال ما بوده، که او را نمى‏ بینیم، و تنها وسوسه‏ اش به ما مى ‏رسد، می توانستند بگویند: ما که شیطانى ندیدیم، و خیال کردیم این

وسوسه ‏ها از افکار خودمان بوده، و هیچ احتمال ندادیم که از ناحیه او باشد، و ما

هیچ قصد مخالفت با سفارشى که در خصوص هوشیارى از وسوسه شیطان

کردى نداشتیم.

 

و سخن کوتاه اینکه آدم و همسرش شیطان را مى ‏دیدند، و او را مى‏ شناختند،

هم چنان که انبیاء با اینکه به عصمت خدایى معصومند، او را مى‏ دیدند و هنگامى

که می خواست متعرض ایشان بشود، مى‏ شناختند، هم چنان که روایات وارده در

باره نوح، و ابراهیم و موسى، و عیسى، و یحیى، و ایوب، و اسماعیل، و محمد

(ص)، بر این معنا دلالت دارد.

 

                                                                                                                                   ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 203

 

 

 

اندیشه دوازدهم :

 

 

 اندوهها و شادیهای شیطان :  

 

 در بحار، از قصص الانبیاء، از امام صادق ع روایت کرده که فرمود: ابلیس مامور شد بسجده بر آدم، در جواب عرضه داشت: پروردگارا بعزتت سوگند مرا از سجده بر آدم معاف بدار، و من در عوض تو را عبادتى بکنم که تا کنون احدى مثل آن عبادتت نکرده باشد، خداى تعالى فرمود: من اطاعت بر طبق اراده و خواست خودم را دوست میدارم، آن گاه فرمود: ابلیس چهار بار ناله کرد، یکى آن روزى که لعنت شد، و روزى دیگر روزى که بزمین هبوط نمود، و روزى که محمد (ص) مبعوث گردید، بعد از مدتى فترت که انبیایى مبعوث نشده بودند، و چهارم آن هنگامى که سوره فاتحه نازل گردید، و دو بار صداى فرح‏ آمیزى در آورد، یکى آن هنگامى که آدم از درختى که نهى شده بود بخورد، و یکى هم آن هنگامى که از بهشت بیرون شد، و بزمین هبوط کرد، و در تفسیر جمله: (فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما، عیب‏هاشان برایشان هویدا شد) فرمود: قبل از خوردن از آن درخت، عورت آن دو دیده نمی شد، و بعد از خوردن آن ظاهر گشت، و دیدنى شد، و نیز فرمود: آن درختى که آدم از خوردنش نهى شده بود، سنبله بود.

 

ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 192 نقل از بحار الانوار ج 11 ص 145 ح 14

 

اندیشه یازدهم :

 

بیان حضرت علی علیه السلام در باره سجده شیطان :

 

 

 

در کتاب احتجاج، از موسى بن جعفر، از پدران بزرگوارش ع روایت آمده، که فرمود: مردى یهودى از امیر المؤمنین ع از معجزات رسول خدا (ص)، پرسید، که آن جناب در مقابل سایر انبیاء چه معجزاتى داشت؟ مثلا همین آدم (آن قدر بزرگ بود که) خدا ملائکه را وادار کرد تا براى او سجده کنند، آیا از محمد (ص) نیز چنین احترامى کرد؟ على ع فرمود: درست است همین طور بود، و لکن سجده ملائکه براى آدم اطاعت و عبادت آدم نبود، و ملائکه آدم را در مقابل خدا نپرستیدند، بلکه خداى تعالى آنان را بر اینکار وا داشت، تا اعترافى باشد از ملائکه بر برترى آدم، و رحمتى باشد از خدا براى او، ولى محمد (ص) را فضیلتى بالاتر از این داد، خداى جل و علا با آن بزرگى و جبروتى که دارد، و با تمامى ملائکه‏اش، بر محمد صلوات و درود فرستاد، و صلوات فرستادن مؤمنین بر او را عبادت خود خواند، و تو اى یهودى تصدیق مى‏کنى که این فضیلت بزرگتر است.

ترجمه توسط اندازه گیری - C 1:00 192 BL ج انتقال 1:00 314 چاپ نجف در اعتراض

اندیشه دهم :

 

حرکت در استغفار نعمتی الهی :

 

او که زندگی می دهد و مرگ باعث .... (غافر 68)

 

  • یکی از زیباییهای دنیا حرکت وتحرک و گذشتن آن است که اگر سخت بود می گذرد و اگر دنیا به کام بود گذشتن آن شیرینی اش را درانسان جاری می سازد که اگر دنیا زیبایی جز حرکت نمی داشت دنیا را کفایت می کرد .

 

  • حرکت بوسیله استغفار و مانند آن عاملی است برای تبدیل سیئات به حسنات که تغییر و تبدیل به این معنی است که همان ظلم و گناه به عدل وثواب مبل می شود نه اینکه خدا بدی و ظلم را نادیده بگیرد وبجایش به او خوبی عطا کند .

 

  •  استغفار و مانند آن بدون حرکت ممکن نیست و تغییر و تبدیل حرکت وتحرّک می آورد . (برخی زمنها و مکانها در عالم موعد حرکتند رمضان ماه حرکت است که استغفار یکی از آموزه های آن است ،کعبه مکان حرکت است که درآن شیطان رجم می شود ومانند آن )

 

  • کبر در گناه اگر بخاطر غفلت باشد قابل گذشت و تبدیل است لکن  کبر شیطان که قابل گذشت نیست چون در مقابل توحید است که تکبّری معمولی نبود تا قابل تبدیل و گذشت باشد .

 

  • گناهی که از روی عناد و دشمنی با خدا باشدانسان را ساکن می کند چراکه از عوامل حرکت تهی است .

 

 بر اساس برداشتی از تفسیر آیت الله جوادی ، 18/12/1393

 

اندیشه نهم :

 

 

قیامت ظرف عین اعمال ماست :

 

 

 

  و Aalkasston V ک anwa به چوب جهنم (آل جن v15)

 

 

 

  1.  و اما منحرفان از حق مسلّما هیزم جهنم خواهند بود.
  2. آنکه دردنیا دست و پای دیگران را می بندد در قیامت اعمالش غل و زنجیر می شود ودست وپای او را می بندد ، در قیامت آهنگری نیست بلکه هرچه هست انسان با خودش می برد واگردر دنیا انسان متوجه آن نمی شود علت آن گرفتاری در سکرت و مستی دنیاست .
  3. در جایی دیگر فرمود : فالتقو النار الّتی وقودها النّاس ( بقره 24) که وقود (آتشگیره )و هیزم  آتش جهنّم بدن های مردم است .
  4. در جایی دیگر فرمود لیس للانسان الّا ما سعی                                    بعنوان نمونه : قول دروغ رسوا میشود . چرا؟

 

چون قول دروغ در خط تولید قرار می گیرد و این خط تولید همان نظام تکوین و

تعلیل و علّت ومعلول است و دروغ که در این نظام قرار گرفت چون این نظام

طیّب است و از طرفی دروغ نمی تواند با این نظام غیر مرتبط باشد روزی

مشخّص خواهد شد .

 

 

آیت الله جوادی – 17/12/93

 

 

 

اندیشه هشتم :

 

اهل دوزخ از بوی بد عالم بی عمل رنج می برند :

 

روایات ذیل آیه شریفه هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون آمده که اهل

 

دوزخ در جهنم اعتراض می کنند که عالم بی عمل را از ما دور کنید ...

  (در خانه اگر کس است یک حرف بس است ) .

 

آیت الله جوادی12/ 11/ 93

 

اندیشه هفتم :

 

عقل شتر چموش نفس را میبندد:

 

عقل را عقل گویند چون زانوی شتر چموش نفس را میبندد .

و خارج از ذهن: Alamsa ک و Alasthompsa ک، ک شتر عقل Balakal، پزشکی و ذهن

شکم و زنان Aklt موهای خود را، و ذهن زبان: ک VH

(بی علاقه واژگان دم ذهن نماینده تامالاختیار)

 آنگاه که علم وارد قلب مسموم شود خروجی اش وهابیت است همانطور که

اگر وارد قلب مؤمن شود خروجی اش ایمان است پس اگر فرمود علم همچون

نردبان است برای کسی است که با علم بالا برود نه ینکه با علم سقوط کند.

 

                                                                                                                                     آ یت الله جوادی املی

اندیشه ششم :

 

 

 

فصل در اینکه قیامت جای عذرخواهی نیست :

 

 

1-    فرمود به اینها (اهل کفر ) در قیامت  اذن عذرخواهی هم داده نمی شود تاکمی آرام شوند : لا تعتذرو قدکفرتم بعد ایمانکم....   سوره توبه آیه 66

 

2-    بلکه در آنروز اگر عذرخواهی هم بکنند برای آنها نفعی نخواهد داشت : یوم لا بنفع الظالمین معذرتهم ...        سوره غافر آیه 52

اندیشه پنجم :

 

 

 

فصل در این است که غیبت کننده واقعا گوشت برادر مؤمن خویش را می خورد :

 

ای کسانی که ایمان جلوگیری از اغلب از احتمال وجود دارد که برخی از گناه حدس   و جاسوس نیست و نمی

ی GTB تختخواب ک متر برخی   دوست دارد عهد ک متر که ی O ک ل گوشت V مرده اش ک rhtamoh   و ترس

اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ (سوره حجرات آیه 12).


 

اینکه فرمود غیبت کردن خوردن گوشت برادر مرده است، این برای ما تشبیه تلقی می‌شود؛ امّا غزالی در احیاء(1) نقل می‌کند که شخصی محضر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) مشرف شد  ـ غیر ماه مبارک رمضان بود ـ  گفت دو نفر از اهل خانواده روزه دارند؛ حضرت فرمود: آنها روزه ندارند! آنها گوشت خوردند، چگونه روزه دارند؟! عرض کرد آنها هیچ چیزی نخوردند! ظرفی آوردند و حالتی برایشان پیش آمد که اینها تهوّع کردند و گوشت را در این طشت ریختند. عرض کرد  یا رسول الله!  آنها گوشت نخوردند! فرمود: غیبتی که کردند همین است! دیگر آیه ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّار﴾ را نمی‌گوید که مضاف محذوف است یا جمله‌ای را تقدیر بگیرد و همچنین ﴿إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ نارا﴾ که در سورهٴ «نساء» هست را دیگر نمی‌گوید مقدّر است یا ﴿أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتا﴾ را نمی‌گوید تشبیه است. آنها که اهل معنا هستند و باطن را می‌بینند، می‌گویند باطن گناه و شرک آتش است و در ﴿إِلَی النَّارِ﴾ مضاف محذوف نیست؛ امّا برای ماها که آن «دید» را نداریم، می‌گوییم: حرکت) alnar tdaunny (، یعنی (tdaunny علی مکان alladhi محافظت نفوذ yujb)، هر کس دیگری سرنوشت ayncnyn ه ST.

   1-Amahgp کازابلانکا، آل ک achan ی شار، ج 5، ص 252.

  براساس برداشتی از تفسیر آیت الله جوادی  املی حفظه الله

 

 

 

اندیشه چهارم :

 

 

 فصل در اینکه اضلال منسوب به خدا، اضلال بعنوان مجازات است‏:

 

یکی از مسائل مهمی که سؤال شده این است که خداوندی که صاحب رحمت رحمانیّه ورحیمیّه است چرا شیطان را خلق کرد آیا خلق شیطان با این رحمت الهی نا سازگار نیست ؟

پاسخ آنرا از کلام علّامه طباطبائی رحمة الله علیه در المیزان مرور میکنیم :

 

اول اینکه تشریع، بر اساس اجبار در افعال نیست، و خداى تعالى کس را مجبور بهیچ کارى نکرده، در نتیجه آنچه تکلیف کرده، بر وفق مصالح خود بندگان است، مصالحى در معاش و معادشان، این اولا، و ثانیا این تکالیف از آن رو متوجه بندگان است، که مختار در فعل و ترک هر دو هستند، و مکلف بان تکالیف از این رو پاداش و کیفر مى‏بینند، که آنچه خیر و یا شر انجام میدهند، باختیار خودشان است.

 

 

 

دوم اینکه آنچه خداى تعالى از ضلالت، و خدعه، و مکر، و امداد، و کمک در طغیان، و مسلط کردن شیطان، و یا سرپرستى انسانها، و یا رفیق کردن شیطان را با بعضى از مردم، و بظاهر اینگونه مطالب که بخود نسبت داده، تمامى آنها آن طور منسوب بخدا است، که لایق ساحت قدس او باشد، و به نزاهت او از لوث نقص و قبیح و منکر بر نخورد، چون برگشت همه این معانى بالآخره باضلال و فروع و انواع آنست، و تمامى انحاء اضلال منسوب بخدا، و لائق ساحت او نیست، تا شامل اضلال ابتدایى و بطور اغفال هم بشود.

 

 

 

بلکه آنچه از اضلال باو نسبت داده میشود، اضلال بعنوان مجازات است، که افراد طالب ضلالت را بدان مبتلا می ‏کند، چون بعضى افراد براستى طالب ضلالتند، و بسوء اختیار به استقبالش می ‏روند، هم چنان که خداى تعالى نیز این ضلالت را به خودش نسبت داده و فرموده: (یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً، وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً، وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ)، الخ «1» سوره بقره آیه 26

و نیز فرموده: (فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ، همین که منحرف شدند، خدا دلهاشان را منحرف‏تر و گمراه‏تر کرد، «2» سوره صف آیه 5

و نیز فرموده: (کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ، این چنین خدا هر اسراف‏گر شکاک را گمراه می ‏کند مؤمن آیه 3

 

 

 

سوم اینکه قضاء خدا، اگر به افعال بندگان تعلق گیرد، از این جهت نیست که فعلا افعالى است منسوب به فاعلها، بلکه از این جهت تعلق می ‏گیرد که موجودى است از موجودات، و مخلوقى است از مخلوقات خدا.

 

 

 

                                                                                                                                            منبع : با ندکی تلخیص ، ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 150

 

 



 

 

اندیشه سوّم :

 

فصل  در باره کیفیت و مراحل تعذیب فرعونیان در عالم برزخ و قیامت‏ :

 

 

"آتش ارائه آنها ناتوان و خاکستر ی روز و زمان فرعون بستری عذاب بیشتر"

 

 

 

 

و این آیه شریفه در افاده چند نکته صریح است:

 

 

 

اول اینکه: با آل فرعون این طور معامله مى‏شود که اول آنان را بر آتش عرضه مى‏کنند، و سپس آنان را در آن داخل مى‏کنند و این هم پیداست که داخل آتش شدن سخت‏تر است، از اینکه انسان را بر آتش عرضه کنند.

 

 دوم اینکه: عرضه آنان بر آتش قبل از روز قیامت است که در آن روز دوزخیان را داخل دوزخ مى‏کنند. پس معلوم مى‏شود عرضه کردن آل فرعون بر آتش، در عالمى قبل از عالم قیامت صورت مى‏گیرد، و آن عالم برزخ است که فاصله بین دنیا و آخرت است.

 

 

 

سوم اینکه:  شکنجه در برزخ با شکنجه در قیامت به وسیله یک چیز صورت مى‏گیرد، آنهم آتش است، چیزى که هست اهل برزخ از دور از آتش رنج مى‏برند، و اهل قیامت در داخل آن قرار مى‏گیرند.

 

و در اینکه فرمود:" غُدُوًّا وَ عَشِیًّا" اشاره است به اینکه عرضه کفار بر آتش پشت سر هم واقع مى‏شود، و لا ینقطع ادامه مى‏یابد. و اى بسا این استفاده هم بشود، که اهل برزخ از آنجا که به کلى از نداى منقطع نشده‏اند، مانند اهل دنیا صبح و شام دارند.

 

                                             ترجمه المیزان، ج‏17، ص: 509

 

 

 

 

 

 

اندیشه دوّم :

 

 

منشاء اصلی ضلالت فاسق :

 

 

.....وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ (26بقره)

 

 

 

شهادت میدهد بر اینکه یک مرحله از ضلالت و کورى دنبال کارهاى زشت انسان بعنوان مجازات در انسان گنه کار پیدا میشود، و این غیر آن ضلالت و کورى اولى است که گنه‏کار را بگناه وا داشت، چون در آیه مورد بحث مى ‏فرماید: (وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ، خدا با این مثل گمراه نمیکند مگر فاسقان را) اضلال را اثر و دنباله فسق معرفى کرده، نه جلوتر از فسق، معلوم میشود این مرحله از ضلالت غیر از آن مرحله‏ ایست که قبل از فسق بوده، و فاسق را بفسق کشانیده (دقت بفرمائید)).

 

معادل، ج 1:00 143

 

 

 

اندیشه اوّل :
 

عملی شدن بخشی از تهدیدهای شیطان:

 

عملی شدن بخشی از حماسه‏ سرایی و تهدیدهای شیطان را خدای حکیم پذیرفت؛

 

 1. انحراف: (نوشت از او، که او در زمان آن او منجر گمراه و راهنمای او را به عذاب شعله) [ 1 ]

 

2-  امر به منکر: (الشَّیطانُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاء)[2]

 

3-تزیین رفتارهای نادرست و مواهب طبیعی برای آدم: (زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ أعمالَهُم)[3] ؛ (زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ ما کانوا یَعمَلون)[4] ؛(لأزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الأرض)[5] ؛ (زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ والبَنین).[6]

 

 نکته : از جواب ذات اقدس الهی: (لاتَبدیلَ لِخَلقِ الله)[7] برمی‏ آید که شیطان هرگز توان آن کار را ندارد و فقط می‏تواند در مجاری معرفتی و نیز گرایشی وی نفوذ کند و با دادن وعده، دنیا را برایش زینت کند و سرانجام با رغبت کاذب او را بفریبد.

 

 

 

[1] سوره حج آیه 4

 

[2] سوره بقره، آیه 268.

 

[3] سوره انفال، آیه 48.

 

[4] سوره انعام، آیه 43.

 

[5] سوره حجر، آیه 39.

 

[ 6 ] آل عمران، آیه 14.

 

[7] سوره روم، آیه 30.