درمان رنجهای بیهوده

رنجهای زندگی دودسته اند: رنجهای حقیقی و رنجهای موهوم !

رنجهای حقیقی ناشی از طبیعت زندگی اند ولی رنجهای موهوم ناشی از کوتاه بینی خود انسان است.

با رنجهای حقیقی بزرگ می شویم و پخته تر می شویم، ولی از رنجهای موهوم می کاهیم و کوچک تر می شویم.


رنجهای زندگی دو دسته اند:

دسته اول :

   رنجهایی که ...

      جزء ذات زندگی و همراه با گشایش و راحتی اند. 


     انسان حین تحمل چنین رنجهایی حظّ و نصیبی می برد

   مانند رنجی که کوهنورد برای صعود، کوچک برای بزرگ شدن،

 بی سواد برای باسواد شدن، جاهل برای عاقل شدن، ایثارگر برای ایثار  و .....تحمل می کند.

                                                                                         

دسته دوم :

    رنجهایی که ...

        جزء ذات زندگی نیستند

            بلکه خودخواسته و خود ساخته ی انسان اند

          و خود انسان آنها را بر زندگی خود تحمیل کرده است، مانند :  

-        رنج از عدم برآورده شدن نیازهایی که به زور تبلیغات برای ما نیاز شده است.

-        رنج از اینکه چرا دیگران خوبند، چرا دیگران موفق اند، چرا دیگران دارند و ...  

-        رنج برای روزهایی که معلوم نیست بیایند یا نیایند

-        رنج  برای چیزهای از دست  رفته ای که از اول قرار نبوده بمانند.

-        رنج ناشی از توقعات بیش از اندازه و انتظارات موهوم

-        رنجهای ناشی از بدگمانی، چشم و هم چشمی، مقایسه های بیجا و ...

 

انسان نه تنها از تحمل چنین رنجهایی هیچ حظ و نصیبی نمی برد و به هیچ گشایش و راحتی نمی رسد، بلکه روز به روز از دورن خرد و خاکستر می شود،  می سوزد و می کاهد و به رنج بیشتر می افتد

رنجهای دسته دوم عمدتا ناشی از کوچک بودن و کوتاه دیدن اند.
چند سؤال :

آیا رنج های ناشی از کوتاه بینی را می شناسیم؟

آیا اگر قدری بالاتر بیاییم و دورترها را ببینیم رنجهایمان کمتر نخواهد شد؟

آیا اگر اندکی به بعد از دنیا نیز توجه کنیم رنجهای ناشی از حرص، حسد، خودبزرگ بینی و.... باز هم در زندگی ما خواهد ماند؟ 



یکی از مهمترین عواملی که امروزه انسانها را به رنج های بیهوده انداخته است تکاثر وافزون طلبی هاست ویکى از عوامل اصلى تفاخر و تکاثر هم همان جهل و نادانى نسبت به پاداش کیفر الهى و عدم ایمان به معاد است .

از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سر انجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است که او را به رنج هایی بیهوده انداخته است .

عامل دیگر  تکاثر و به دنبال آن به رنج افتادن ها همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شکستهاست، که افراد براى پوشاندن شکستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى وتحمل رنج های بیهوده  مى ‏برند و لذا در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏ خوانیم: «هیچ کس تکبر به فخر فروشى نمى‏ کند مگر به خاطر ذلّتى که در نفس خود مى‏ یابد.

به فرموده امام صادق علیه السلام ذلت نفس عاملی مهم برای ایجاد رنج های بیهوده در جامعه است .
ادامه دارد ....